کد مطلب:313690 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

مرا هم به دیانت اسلام و مذهب شیعه دلالت کنید
حجةالاسلام والمسلمین آقای شیخ علی قرنی گلپایگانی صاحب تألیفات كثیره، در كتاب «منهاج البیان علی نهج الأخبار و القرآن» (ص 24 و 25) آورده است:

4. یكی از رانندگان اتوبوس شهرستان قم نقل كرد در ایامی كه راه عتبات عالیات باز بود، من مرتبا از قم مسافر به كاظمین می بردم و از آنجا مسافر به قم می رسانیدم، در یك نوبت كه از كاظمین مسافر زده بودم و می آمدم، به گردنه ی پاطاق كه نسبتا گردنه ی سختی است رسیدم. در وسط گردنه دیدم ماشین نفت كشی از سر گردنه پیدا شد و قدری كه آمد من متوجه شدم ترمز او پاره شده و اكنون آن ماشین برحسب عادت می آید و ماشین مرا زیر می گیرد و شصت مسافری كه همه زوار قبر امام حسین علیه السلام می باشند له و نابود می كند، و اصلا راه فراری هم از برای خود نمی دیدم. دستم رفت تا دربی را كه در پهلوی خودم بود باز نمایم و خود را به بیرون پرتاب كنم تا



[ صفحه 533]



اقلا خود كشته نشوم، كه ناگاه ماشین نفت كش كه به سرعت به طرف ما می آمد سرش برگشت و به كوه خورد و خوابید.

من اتوبوس را نگاه داشتم و دویدیم و دیدیم درب ماشین به كوه گیر كرده و راننده صدمه ای ندیده ولكن نمی تواند از ماشین بیرون آید. به زحمت درب ماشین را باز كردیم و راننده را بیرون كشیدیم. به مجرد آنكه از ماشین بیرون آمد، سؤال كرد: شما چه مذهبی دارید؟ گفتیم: مسلمان و شیعه می باشیم. گفت: مرا هم به دیانت اسلام و مذهب شیعه دلالت نمایید، زیرا من ارمنی بوده و به كیش نصرانیت معتقدم. گفتیم: بگو أشهد ان لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله.

پس از آنكه شهادتین را با زبان جاری ساخت، پرسید: عباس كیست؟ ما گفتیم: عباس فرزند اول از ائمه ی ما علی بن ابی طالب علیهماالسلام است. سؤال كردیم: چطور تو از عباس سؤال می كنی؟ گفت: در ایران كه رانندگی می كردم، رفقای راننده ی شیعه می خواستند مرا به مرام تشیع دلالت و رهبری نمایند ولكن من قبول نمی كردم. آنان از راه دلسوزی و نصیحت به من فرمودند هر گاه جایی بیچاره شدی و خواستی خود را از گرفتاری برهانی، بگو: یا اباالفضل العباس، و او قطعا از تو دادرسی خواهد نمود.

این مطلب در ذهن من بود تا اینكه چون ماشین من از بالای گردنه سرازیر شد، ناگاه ترمز آن برید و من یقین كردم كه ماشینم به ته دره سقوط می كند و بدنم قطعه قطعه می شود، لذا ناچار شدم و چند مرتبه گفتم: یا اباالفضل العباس، آری، ماشین مرا حضرت ابوالفضل حفظ نمود و جان مرا او نگاهداری كرد و من ثلث درآمد ماشین خود را وقف او نموده و تا زنده باشم در راه روضه خوانی او مصرف می نمایم و همانجا با انگشت خود با مركب در جلو ماشین نوشت: شركت با اباالفضل العباس علیه السلام.